مصاحبه گر :
ترکش خمپاره پيشونيش رو چاک داده بود روي زمين افتاد و زمزمه ميکرد دوربين
رو برداشتم و رفتم بالاي سرش داشت اخرين نفساشو ميزد ازش پرسيدم اين
لحظات اخر چه حرفي براي مردم داري با لبخند گفت:از مردم کشورم ميخوام وقتي
براي خط کمپوت ميفرستن،عکس روي کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط ميشه
برادر يه حرف بهتري بگو با همون طنازي گفت..اخه نميدوني سه بار بهم رب گوجه
افتاده. از خاطرات يک رزمنده
بازدید : 146
دسته : , ,
با تشکر
Age Mishe matn Ahango bezarin mochakeram
چرا دانلود میکنه...خطه میده؟؟؟
سلام داداش خوبی؟
یه اهنگ دیگم دارم بدم بزاریش سایت؟
خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد
و مــــــــــن پا فشاری می کردم
عالی بود.....مرسی محمد<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(14).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(15).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(9).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(9).gif" width="18" height="18">
عالی بود.....مرسی محمد
عالیه
زیر نویس نداره؟
زیر نویس نداره؟